معادل فارسی |
تعریف |
واژه لاتین |
پرورش |
جریانی منظم و مستمر
که هدف آن هدایت رشد جسمانی و روانی و هدایت رشد همه جانبه شخصیت فرد در جهت
فعالیت بشری و هنجارهای جامعه است. |
education |
سبک یادگیری |
چگونگی یادگیری
یادگیرندگان و در واقع راههای شخصی که افراد در جریان یادگیری ، اطلاعات و
مفاهیم را پردازش میکنند. |
learning
style |
هدفهای آموزشی |
مواردی که انتظار
میرود دانشآموز پس از پایان دوره آموزشی قارد به انجام آن باشد. | education
goals |
هدفهای فرایندی |
کوششهایی که
یادگیرنده برای رسیدن به هدفهای تولیدی انجام میدهد. |
process |
هدفهای
تولیدی | کوششهای یادگیرنده
برای رسیدن به هدفهای فرایندی ، هدفهای تولیدی را به بار میآورد. | product |
روش آزمایشی |
معتبرترین نوع پژوهش
در زمینه آموزش و یادگیری میباشد. | experiment |
الگوی عمومی آموزش |
معرف فعالیتهای
اصلی معلم در تدارک و کاربست فعالیتهای آموزشی. |
General
Teaching Model |
شناخت |
کسب آگاهی و یاد
گرفتن. |
Cognition |
فراشناخت |
آگاهی از نحوه آگاهی
یافتن و یا یادگرفتن یادگیری. |
metacognition |
متغیر پیش بین |
متغیری که از روی آن
متغیر ملاک را پیشبینی میکنند. | predictive |
متغیر ملاک |
متغیری که مورد
پیشبینیها واقع میشود. |
Criterion |
ارزشیابی
آغازین | ارزشیابی مورد
استفاده پیش از آموزش را گویند. |
preassment |
ارزشیابی تکوینی |
ارزشیابی مورد
استفاده حین آموزش را گویند. |
formative
evaluation |
ارزشیابی تراکمی |
ارزشیابی مورد
استفاده در پایان آموزش را گویند. |
summative
evalation |
هوش |
توانایی حل مسئله و
پرداختن به مسائل انتزاعی. |
Intelligence |
درماندگی آموخته شده |
به حالت
یادگیرندگانی گفته میشود که کوشش را با یادگیری مرتبط نمیدانند. |
learned
helplessness |
سبک یادگیری عاطفی |
در برگیرنده شخصیت و
ویژگیهای هیجانی یادگیرنده مثل پشتکار ، تنها یا گروهی کار کردن. | affective
learning style |
سبک یادگیری
شناختی | در بر گیرنده ادراک ،
به خاطر سپاری ، اندیشیدن و حل مسئله از طرف فرد. |
cognitive
learning style |
سبک یادگیری
فیزیولوژی | در برگیرنده فرد به
محیط فیزیک موثر بر یادگیری فرد. | physiological
learning style |
رفتار ورودی |
موقعیتی که
یادگیرنده در آغاز آموزش قرار دارد، رفتار ورودی او را مشخص میکند. | (behavior(entering
(entry |
تحلیل تکلیف |
تعیین مهارتها ،
دانشها و اطلاعات سطح پایین که یادگیرنده باید در اختیار داشته باشد، تا
به هدف آموزش تازه دست یابد. |
task
analysis |
یادگیری
موقعیتی | اعتقاد به اینکه
دانش و شناخت وابسته به موقعیت و مقاصد و تکالیفی است که در آنها به کار میرود. | situated
learning |
تکالیف اصیل |
منظور موقعیتهای
عینی و عملی زندگی است. |
authentic
tasks |
نظریه سازندگی
یادگیری | اعتقاد به اینکه
یادگیرندگان بر اساس تجارب شخصی دانش را میسازند. |
constructvism |
یادگیری معنادار |
یادگیری معنادار از
راه ایجاد ارتباط بین مطالب تازه و مطالب قبلا آموخته شده ایجاد میشود. | meaningful
learning |
آموزش اکتشافی |
در این نوع آموزش
دانش آموز وادار میشود تا خودش به کشف و ساختن دانش بپردازد. | discovery
learning |
سرعت ادراکی |
سرعت یادگیرندگان به
تکالیف شناختی را گویند. |
cognitive
tempo |
ساخت | عبارت است از
ساختمان ذهن یا اندیشههای فرد. |
structure |
عملیات ذهنی |
ساختهای شناختی
بالاتر را معمولا عملیات ذهنی گویند. |
operations |
طرحواره |
به ساختهای شناختی
دوره کودکی طرحواره گفته میشود. | schema |
حافظه روندی |
حافظه مربوط به
چگونگی انجام امور به ویژه فعالیتهای فیزیکی و جسمانی را گویند. | procedural
memory |
حافظه معنایی |
ذخیره شدن معانی
حافظه معانی را تشکیل میدهد. |
semantic
memory |
یادگیری |
ایجاد تغییر نسبتا
پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است. |
learning |
توان رفتاری |
توان رفتاری حاکی از
آن است که یادگیری در یادگیرنده نوعی توانایی ایجاد میکند که تغییر حاصل
تغییر در تواناییهای اوست، نه صرفا تغییر در رفتار ظاهری. |
behavioral
potentiality |
آموزش |
فعالیتی که به آسان
سازی یادگیری از سوی معلم منجر میشود. |
instruction |
سنجش |
وقتی در اندازه گیری
به جای آزمودن یا علاوه بر آن از وسایل دیگری استفاده شود به آن سنجش
گویند. |
assessment |
ارزشیابی هنجاری |
ارزشیابی که ملاک آن
نوعی هنجار گروهی و نسبی است نه ملاک مطلق از پیش تعیین شده. | mormative
evalution |
کارآموزی |
گسترش نگرش ، دانش ،
مهارت و الگوی رفتاری مورد نیاز برای انجام مناسب یک تکلیف یا شغل معین. | training |
تقویت کننده نخستین |
تقویت کننده مثبتی
که نیازهای فیزیولوژیک را برطرف میکند و ذاتا اثر تقویتی دارد. | primary
reinforcer |
تقویت کننده
شرطی | تقویت کنندهای که
ذاتا اثر تقویت کنندگی ندارند، بلکه در اثر مجاورت با تقویت کنندههای نخستین
خاصیت تقویتی پیدا میکند. |
conditioned
reinforice |
تقویت کننده
اجتماعی | تقویت کنندهای که
بوسیله دیگران و در یک موقعیت اجتماعی به فرد داده میشود. | social
reinforcer |