معادل
فارسی | تعریف |
واژه لاتین |
مددکاری اجتماعی |
فعالیت در زمینه
خدمات اجتماعی بر محور تاثیر محیط بر فرد |
social work
|
روانشناسی مشاور |
فردی که در زمینه
بالینی و مشاورهای ، روانکاوی و روان درمانی
و اغلب به صورت گروهی مشغول فعالیت است |
counseling
or psychologist |
روان درمانگران |
متخصص در درمان
مشکلات عاطفی و بیماریهای روانی شامل روانپزشک
روانشناسی بالینی ، مشاور ، مددکار اجتماعی است. |
psychotherapists |
تحول روانی اجتماعی |
جنبهای از تحول
شخصیت که تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی |
Psycholocial
development |
روانشناسی اجتماعی |
بررسی نفوذی که مردم
بر عقاید یکدیگر میگذارند |
Social
psychology |
همرنگی |
تغییر رفتار و یا
عقاید در نتیجه اعمال فشار از طرف فرد یا
جمع | Conformity |
همانند سازی |
نفوذ اجتماعی جنبی
بر آرزوی شخص برای هماهنگ شدن با شخصیتی
صاحب نفوذ | Identification |
درونی کردن |
عمیقترین و
پایدارترین پاسخ به نفوذ اجتماعی |
Internalization |
تعاون |
هماهنگی بین نقطه
نظرها یا اعمال که از اشخاص مختلف بروز
میکند. |
Cooperation |
تعادل |
رابطه موزون بین
درونسازی و برونسازی |
Equilibre
Equilibre |
بهنجار |
قرار گرفتن مشخصات
فرد در داخل محدود و تغییرات جمعی متعلق
به آن | Normal |
بررسی طولی |
بررسی با شیو ، چند
بار اندازهگیری در طول زمان برای آگاهی
از تحول موجود | longitudinal study |
بررسی متوالی |
بررسی در یک پهنه
زمانی معین | Sequential Study |
برونسازی |
تغییر روان بنه
آغازین برای سازش با محیط و موقعیت جدید |
Accamodation |
الگو |
به معنای نمونه ،
شکل گشتالت | pttern |
بوم شناسی |
رویکردی که عوامل
اجباری محیط طبیعی و اجتماعی را بررسی میکند |
Ecology |
تبلیغات |
ترویج و انتشار منظم
یک موضوع خاص | Propagana |
قابلیت اعتماد |
پذیرش و تاثیرگذاری
مثبت یک مبلغ بر روی افراد در ابلاغ یک
پیام | trastworthiness |
عقیده |
چیزی که شخص بر
مبنای واقعیات درست میپندارد |
Opinione |
نگرش |
عقیدهای که شامل یک
جز ارزیابی کننده و یک جز هیجانی باشد |
Attitude |
توجیه خود |
تلاش در جهت منطقی و
معقول جلوه دادن رفتار |
self
justifi |
توجیه برونی |
توجیهی که بوسیله
موقعیت تعیین میشود |
External
justifi |
ناهماهنگی شناختی |
حالتی از تنش که از
داشتن دو شناخت همزمان و نامتناقص حاصل
می شود | cognitive dissonance |
تزاید یا تشدید |
فرایندی که خود را
تقویت میکند، مثلا تعهدی کوچک زمینه تعهدات
بزرگتر میشود | escalation |
پیشگویی خودکامروایی |
عمل توجیه جهت
بیرونی و مسامحه | Self
fulfuilling prophecy |
چاره ناپذیری |
موقعیتی ناخوشایند
که فرد از طریق کمینه کردن سعی دارد بهترین
نتیجه را عاید خود گرداند. |
inevitability |
عزت نفس |
ارزش ، اعتماد و
اهمیتی که فرد به خود قائل است |
self esteem |
پرخاشگری |
عملی که هدفش اعمال
صدمه و رنج است | Aggressiveness |
ناکامی |
شکست در نیل به هدف
که مهمترین عامل در ایجاد پرخاشگری است. |
frustration |
پاداش |
تقویت رفتار با
ایجاد موقعیتی خوشایند |
Reward |
تنبیه |
تقویت منفی رفتار با
ایجاد موقعیتی ناخوشایند یا حذف موقعیت
خوشایند | funichment |
قالب فکری |
اسناد خصوصیات یکسان
به همه افراد یک گروه بدون توجه به تفاوتها |
gstereotypes |
پیشداوری |
تمایل به داشتن
رفتاری خصمانه یا دوستانه نسبت به کسی یا
چیزی که هنوز اطلاع دقیقی از آن نداریم |
prejudice |
اتکای متقابل |
موقعیتی که در آن
افراد برای نیل به مقصود به وجود همدیگر
نیاز دارند | leaning relince |
اصل واقعیت |
اصلی که بر حسب آن
رفتار در جریان تجربه شخصی متمایل به سازش
با واقعیت است. | Reality anxiety |
یادگیری اجتماعی |
تغییر رفتار ناشی از
تعامل با محیط و اجتماع |
social
Lrning |
تصور |
محتوای عینی فکر فرد
را گویند | representation |
متابعت |
رفتاری به منظور کسب
پاداش یا اجتناب از تنبیه |
Complianc |
کشش و جاذبه |
مهمترین عامل در
همانند سازی | Attraction |
سازگاری |
پذیرش و آمادگی
مواجهه با موقعیت جدید |
Adjustment |
خود پنداری |
شناختی که فرد از
خود دارد و خود را آنگونه میپندارد |
Self
concept |
شایعه |
خبری غیر واقع که بر
اثر تبلیغات و یا تکرر بیان بین مردم
پراکنده شده است |
Rumor |
فرضیه |
نظری که هنوز درست
یا اشتباه بودن آن به اثبات نرسیده است. |
Hypothesis |