شیرین کام

علمی - خبری

شیرین کام

علمی - خبری

روزگار غریبی است.

روزگار غریبی است.

در این چند ماهه که از دوستان دور افتاده است وشب ها و روزها،شاید تنها با خویش می اندیشد،چند باری شده است که اجازه ی تماسی بیابد و خبری از یکی از بچه ها بگیرد. تماس هایش کوتاه است، دو و شاید سه دقیقه، اما با صدای گرمش، حال همه را که می پرسد، به شتاب- آنچنان که گویی، نباید فراموشش شود- از گام های استوار دوستان خبر می گیرد. وقتی هم که از حالش می پرسی،شکری می گوید و این نیز بگذردی. گفته بودم، به سرشت خویش انسان سرسختی است.

این تماس واپسینش اما،گویی از جنس دیگری بود و روزگار دگری را گزارش می داد. صدایش سخت گرفته بود و آهسته سخن می گفت. از شور و شادابی همیشگی اش، نشانی نبود. از بهداری زندان برمی گشت،با دستان خالی اما، و بی هیچ دارویی . یعنی دکتر، بیمارش ندانسته بود! می گفت حتی کمی مسخره ام کرده اند و خندیده اند که تمارض می کنی. می گفت،فروشگاه مدت هاست که میوه نمی آورد و بدن هایمان کمبود شدید ویتامین دارد؛ به هنگام بیماری هم،داروی درست و به اندازه ای نمی دهند. می گفت،بهداشت هم، وضع اش ناجور است و آزاردهنده. بر این ها اگر بلاتکلیفی پرونده ها افزوده شود،ناگفته پیداست که چه حالی است و چه روزگاری. چند روز پیش، رسول بداقی،آموزگار دربند و عضو هیآت مدیره کانون صنفی معلمان، از زندان زنگ زده بود تا درد دل هایش را همگی بشنوند.

مهدی بهلولی،عضو کانون صنفی معلمان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد